< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعريف قدرت

بحث در كيفيات نفسانيه داشتيم، علم اولين كيفيات نفساني است كه مطرح شد، البته در بحث علم واجب تعالي هم مطرح مي شود، دومين كيف نفساني قدرت است كه دربحث قدرت واجب هم مطرح خواهد شد. بحث قدرت در اين كتاب بنحوي طرح شده كه تمايز آن با قوه وساير امور مشابه بطور كامل روشن مي شود، و دركمتر كتابي چنين خوب طرح شده است.تعريف قوه: قوه عبارت از مبداء تغيير در غير از آن جهت كه غير است؛ مثلا طبيب گاهي با علم طب بدن خود را معالجه مي كند، در اين صورت ايجاد تغيير در شي ديگر است وگاهي هم نفس خود را معالجه مي كند در اين صورت هرچند در ظاهر تغيير در غير نيست، ولي در واقع تغيير در غير است چرا كه نفس از حيث عالم بودن موثر است واز حيث مريض بودن متاثر است پس قيد «غير از آن جهت كه غير است» قيد توضحي است وبراي تعميم.توضيح مطلب: جسم از آن جهت كه جسم است موثر نيست، والا هرجسمي بايد موثر باشد واثر شان هم يكسان؛ چرا كه جسم در همه جا يكسان است، در حاليكه اثر صادر از اجسام صادر يكسان نيست پس بايد نيروي ديگري در جسم باشد كه مبدا اثر باشد به اين نيروكه مبدا تاثير است «قوه » مي گويند.اقسام قوه: قوه كه مبدا تاثير در غير است از آن حيث كه غير است يا با شعور تاثير در غير دارد يا بدون شعور ودر هرصورت يا تاثيرش يكنواخت است ويا مختلف. پس قوه چهار قسم است:

1. قوه ي فلكي: قوه ي كه همراه با شعور است وتاثير يكنواخت دارد، چنانكه افلاك كارش حركت دوراني است.

2. قوه ي حيواني: قوه ي كه همراه با شعور است و كارش مختلف، مثل حيوانات كه هم تحريك دارند وهم ادراك وادراكش گاهي احساسي، گاهي تخيلي است

3. قوه ي نباتي : قوه ي كه با شعور همراه نيست ولي كار هاي مختلف دارد؛ مثل تغذيه، تنميه وتوليد.

4. قوه طبيعي: قوه ي كه همراه شعور نيست و تاثير يكنواخت دارد، مثل عناصر بسيط وجمادات كه كار شان حركت به سوي مكان طبيعي است.

تعريف قدرت : باتوجه به اقسام قوه براي قدرت دوتا تفسير شده است :

تفسير اول قدرت: قدرت مبداء وصفتي است كه اولا موثر است وثانيا با اراده كار مي كند. با قيد اول علم كه موثر نيست خارج مي شود وبا قيد دوم قوه ي طبيعي كه بدون اراده كار مي كند خارج مي شود.

تفسير دوم قدرت: قدرت مبداء قريب افعال مختلف است.

رابطه ي قوه وقدرت: باتوجه به تعاريف قوه وقدرت قوه عام است وقدرت خاص ونوع از قوه.

رابطه ي اقسام قوه با قدرت: از اقسام چهار گانه ي قوا، قوه ي فلكي طبق تفسير اول قدرت است، چرا كه هم موثر است وهم با اراده كار مي كند، امّا از آنجاي كه افعال مختلف ندارد طبق تفسير دوم قدرت نيست. قوهء نباتي كه كار هاي مختلف دارد ولي بدون اراده كار مي كند طبق تفسير دوم قدرت است اما بمعناي اول قدرت نيست. قوهء حيواني طبق هردو تفسير قدرت است چرا كه هم با اراده كار مي كند وهم كار هايش مختلف است. وقوه طبيعي طبق هيچ يك از دو تفسير قدرت نيست.

متن: المسألة الثانية فى القدرة على ما قال‌ و منها اى من الكيفيات النفسانية القدرة و هى اخصّ من القوّة و نوع منها.

قالوا: الجسم من حيث هو جسم غير مؤثر و الّا(اگر جسم بماهو جسم موثر باشد) لتساوت الاجسام فى الآثار(چون درجسميت شان مساوي اند)، بل إنّما يؤثّر باعتبار امرٍ اخرَ يقارنه(جسم) و يسمّى ذلك الامر(يعني امر آخر، مقارن) الصّفة المؤثرة و القوّة، و فسّروها(قوه، صفت موثره) بانّها مبدأ التغيّر فى آخر من حيث هو آخر، و هى(قوه) إما أن تؤثّر مع الشعور او بدونه و على كلا التقديرين إمّا ان يتشابه التّأثير او يختلف، فهذه أربعة اقسام:

احدها: الصّفة(صفت موثره) المقترنة بالشعور المتفقة فى التأثير و هى القوة الفلكية.

الثانى: المقترنة بالشعور المختلفة في التأثير و هى القوة الحيوانية المسماة بالقدرة. الثالث: الصفة الغير المقترنة بالشعور المختلفة فى التأثير و هى القوة النباتية. الرابع: الغير المقترنة بالشعور المتشابه فى التأثير و هى القوة الطبيعية.

فالقدرة صفةٌ (1) تؤثّر (2) على وفق الإرادة، فخرج ما لا يؤثّر كالعلم اذ لا تاثير له و ان توقف عليه(علم) تاثير القدرة(چون انسان بايد تصور وتصديق به فايده كند تا اراده كند)، و ما يؤثر لا على وفق الإرادة كالقوى الطبيعية.

و قيل: هى(قدرت) ما هو مبدءا قريب للافعال المختلفة(علم هم مبدا است اما مبدا بعيد) فالقوّة الفلكيّة قدرة على التفسير الاوّل دون الثانى(چرا كه با اراده كار مي كند ولي كارش مختلف نيست)، و القوة النباتية بالعكس( يعني طبق تفسيردوم قدرت است ولي طبق تفسير اول قدرت نيست، چرا كه بدون اراده كار مي كند اما افعالش مختلف است) و القوّة الحيوانية قدرة على التفسيرين(چرا كه هم با اراده است وهم افعالش مختلف است) و القوة العنصريّة(قوه كه عناصر بسيط وبلكه درجمادات است) ليست بقدرة على التفسيرين، كذا فى المواقف.

و فى شرح المقاصد أيضا مثل ذلك(مثل مواقف قدرت را تفسيركرده است) حيث قال: « اعتبر بعضهم فى كون القوّة قدرة مقارنتها للقصد و الشعور ففسّر القدرة بصفة تؤثر على وفق الإرادة. و(عطف بر بعضهم) بعضهم اختلاف الآثار ففسّرها بصفة يكون مبدأ الافعال مختلفة».

ثم ذكر(تفتازاني) تفريع القوى الاربع(قوه حيوانيه، قوه فلكيه، قوه نباتيه وقوه عنصريه) على التعريفين.‌

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo